مدرسه نشاط-خانه پیشرفت

زندگی و تبریک

روز قسمت بود و خدا هستی رو قسمت می کرد.خدا گفت :چیزی از من بخواهید هر چه که باشد به شما خواهم داد.سهمتان را از هستی طلب کنید.زیرا خدا بسیار بخشنده است.و هر که آمد و چیزی خواست.یکی بالی برای پریدن دیگری پایی برای دویدن یکی جثه ای بزرگ می خواست  و آن یکی چشمانی تیز.یکی دریا انتخاب کرد و یکی آسمان را.

در این میان کرم کوچکی جلو آمد  و به خدا گفت:

من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم.نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ.نه بالی و نه پایی و نه آسمان و نه دریا .تنها کمی از خودت.تنها کمی از خودت را به من بده.و خدا کمی نور به او داد.نام او کرم شب تاب شد.

خدا گفت:

آن که نوری با خود دارد بزرگ است.حتی اگر به قدر ذره ای باشد.تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی و رو به دیگران گفت:

کاش می دانستید که این کرم کوجک بهترین را خواست.زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست.

******************************************

هزاران سال است که او می تابد.روی دامن هستی می تابد.وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است.و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرم کوچک بخشیده است.

ولی من کرم شب تاب کوچکی هستم که اصرار دارم خورشید باشم.اما نمی دانم که ارزش نور من در تاریکی و تاریکی شب ارزشمند تر از هر اشعه ی درخشان خورشید در روز است.و من هنوز اصرار دارم خورشید باشم......

*******************************

این متن زیبا رو طیبه نشاطی از سوم ریاضی برام آورد.ازت ممنونم عزیزم .خیل قشنگ و لطیفه.

امروز فهمیدم گروه سرودمون اول شد.از صمیم دل به خانم ملکی و بچه های سخت کوش گروه تبریک می گم.

 

و دیگه این که:بعد از بررسی کارنامه های ترم اول مشخص شد تو مدرسه مون43 نفر معدل 19 به بالا 61 نفر معدل 18 79 نفر معدل  17 و 64 نفر معدل 16 داریم.این ها یعنی این که از تمام دانش آموزان 82 نفر معدل از 15  به پایین داریم. و کمترین معدلمون 12092 است.

از تمام تلاش سبزتون ممنونم دخترا.و امید وارم همه تون  ترم آینده مثل قلبای قشنگتون بدرخشید.

 






موفقیتها مون

سلام دخترای عزیزم این روزا دیدید که ارزیابان آموزش وپرورش اصفهان اومدن بازدید خانه پیشرفتمون. و البته با خبر غیر موثق آقای حسین زاده کارشناس انجمن اولیا و مربیان اداره دوشنبه سرکار بودیم.و بازدیدی نداشتیم.اما همون روز سر گروه زیست شناسی اداره آقای رحیم زاده طی بازدیدی از همه تون تشکر کردن و گفتن ابتکارمون خیلی قابل توجه است.البته لازمه از فاطمه کلادی نازم تشکر کنم که تا آخر وقت با من موند و برای ایشون توضیح داد.

از بچه های با معرفت سوم تجربی ممنونم که از دبیراشون خانمها مغفرتی و جعفری تشکر کردن حتما روز تشکر قدر دانی خواهم کرد.

از نشاطی سوم ریاضی و عابدی دوم ادبیات ممنونم متن قشنگی برام آوردن براتون می زارم تو وب.

یه خبر خوب و تازه این که سیمین عباسی عزیزم از اول خاقانی یه وبلاگ برای فیزیک درست کرده ضمن تبریک به او که همراه همیشگی منه و خانم مرادی عزیز آدرسشو می زارم تا علاقه مندان برن ونظر بدن.:sa1374.blogfa.com

برای حیدری سوم تجربی هم آرزوی موفقیت دارم که داره روی یه طرح جدید برای جشنواره خوارزمی کار می کنه.

و بعد این که شنیدم گروه سرود مدرسه مون خیلی خوب درخشیده.بیاین همه با هم آرزو کنیم بهترین بشن.






دلهای وسیع

امروز خبرم دادن که فردا بازدید داریم.اینو برای اون بجه هایی می نویسم که فکر می کنن ما مهمون دعوت می کنیم.نه تمام بازدیدها همین جوری بوده و تا حالا جز ضرر مالی و جانی هیچی برای من لااقل نداشته.فردا هم قراره بیان و برای قضیه نمونه دولتی شدن تصمیم بگیرن. راستی اگه خونه شما بخواد مهمون بیاد شما می گید نه تازه اگه بدونید شاید نفعی هم برای اعضا داشته باشه...

در مورد شیر یا خرما یا کیک باید بگم دولت باید تصمیم بگیره تا ما هم اجرا کنیم ما از خدامونه.در ضمن ما به بچه های خاص توجه نداریم.همه یکی هستین اما بعضی ها کارای خاص می کنن .شما بی انصافی نکنین.بیاید دلامونو دریایی کنیم بزرگ و وسیع به ملکوت عشق بدیم تا ملکوت هم به ما عشق و مهربانی هدیه بده.

**************

20 راز موفقیت داوطلبلن کنکور و دانش آموزان موفق       "برایان تریسی"

***********************************************************

1-آرزوی قبول شدن در رشته های خوب را در سر بپرورانید

2-جهت حرکت تحصیل خود را به طرف هدف مشخص کنید

3-خودتان را معلم خود در نظر بگیرید

4-رشته هایی را انتخاب کنید که دوست دارید

5-در حد عالی کار کنید

6-طولانی تر و سخت تر کار کنید

7-خودتان را برای آموزش مادام العمر عادت دهید

8-همه مطالب و جزییات مورد نیاز رشته تحصیلی خود را بیاموزید

9-با خودتان و دیگران کاملا صادق باشید

10-مهمترین الویت های تحصیلی خود را مشخص کنید و با یک نظر و روش روی آنها تمرکز کنید

11-موفقیت تحصیلی شما در گرو سرعت و عملکرد شماست

12-برای فتح قله های موفقیت آماده شوید

13-قفل خلاقیت ذاتی خود را باز کنید(خیال پردازی)

14-دور دانش آموزان درس خوان بگردید

15-خود انضباطی را در تمام کارها تمرین کنید

16-کاملا مواظب سلامتی خود باشید(غذا-اکسیژن با نفس عمیق و تمرینات هوازی{ایروبیک})

17-قاطع باشید و درس خواندنتان را هدفمند دنبال کنید

18-هرگز به خود اجازه شکست را ندهید

19-در آزمون پشتکار قبول شوید

20-موفقیت دست یافتنی و قابل پیش بینی است

 






ممنونم

"ممنونم از سیمین عباسی مهربون و فاطمه سادات حسینی  خوبم مینای گلم و مامان سخت کوش و پر انرژی اش که نظرای قشنگ دادن." همینطور خانم مرادی عزیز که خوشحالم کرد.

امروز مثل همه 5 شنبه ها.پر کار و شلوغ.اما کلی با دخترای خاقانی و رودکی سر ماکت درست کردن هفته مشاغل خندیدیم.چه لحظات لذت بخشی بود.ساعت سوم هم با دوم ادبیاتها رفتیم کتابخونه.تا راجع به موضوعات تحقیقشون بیشتر بحث کنیم.یک گروه:ارتباط تربیت دینی با مشاوره گروه دوم:علل افت تحصیلی پایه اول گروه سوم کتاب درمانی گروه دیگه حجاب دختر و پسر یه نفر مهدویت و انتظار و گروه آخر:مدرسه شاد.

دیروز هم با کلاس پروین اعتصامی رفتیم کتابخونه و داستان زیبای چه کسی پنیر مرا جا به جا کرده رو خوندیم.

امروز تو برنامه صبحگاه وقتی زیارت عاشورای فاطمه قربانی تموم شد از شعار اصلی مدرسه"سعی مداری و نه نتیجه مداری "حرف زدم تا اونایی که بعد گرفتن کارنامه ها دپرس شدن با انگیزه بیشتری تلاش کنن.

ظهر موقع خداحافظی بازم دیدم خانم مدیر قراره تا ساعت 4 مدرسه باشه پیش بچه های سرود.واقعا "خدا قوت"

اما گذشته از همه اینها روزهایی که کلاس فوق داریم تریامون حسابی شلوغه و بازار عدسی-ساندویچ ماهی و الویه مامان مینا هم داغ داغ.نوش جانتون بچه ها!

*****************

تو راه خونه من و رضا هم به ساندویچ ماهیامون گاز می زدیم و باز از دخترامون حرف..........






مدیر یا بچه ها

این روزا چون درگیر انتقال مطالب از آدرس قبلی(اونم با این سرعت زیبای اینترنت) به اینجا بودم نتونستم آپ کنم.

تو این هفته جشن زنگ انقلاب داشتیم.نمایشگاه.و من امروز با انجمن اولیا جلسه داشتم تا برنامه های اسفند رو به تصویب برسونیم .اونا رو بعد می گم تا سور پریز بشه!!!!!!!

مینا ازم خواسته عکس دختران عفافو بزارم تو وبلاگ منم با اجازه مامانش این کارو می کنم.

امروز خانم مدیر جلسه داشتن.خانم عرفانی (معاونمونو می گم تنها بودن چون خانم فرشتیان نبود.و پیش دانشگاهیا ساعت7030 طبق قرار قبلی با آقای معماریانی همایش داشتن.

من دخترامو قبل از این ساعت بردم تو سالن تکنولوژی و براشون توضیح دادم.بعد سپردم به خانم عرفانی و با تاخیر رفتم سر کلاسم .

بعد که اومدم خونه آقای معماریانی این پیامو برام گذاشته بود رو گوشیم:

"این چه جور مهمون دعوت کردنه.نه رییسی نه معاونی نه مشاوری !!!خدا رو شکر که باز بچه ها بودن....."

یادم باشه فردا به دفتر آقای معماریانی زنگ بزنم و بگم:

مگه شما برای مدیر و معاون و مشاور اومده بودین!!!!!!! یا برای بچه ها؟ 






بارون

امروز چون رضا تا ساعت 4 مدرسه داشت منم موندم

دبیرستان .و این بهترین فرصت بود تا گزارش خانه پیشرفتو

برای روزنامه آماده کنم. عجب روزی بود .وقتی کارنامه می دن

حتما مادرا میان مشاوره.چند نفری هم که نمره هاشونو می

بینن یادشون میاد که باید بیانو برنامه درسی بگیرن.خوب

ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است. امروز اول وقت رفتم

 پیش دانشگاهی ریاضی.متن عفت غلامی رو برای بقیه

خوندم و بوسیدمش یه کتاب هدیه گرفت و من چقدر

خوشحالم وقتی یکی از دخترام از ته دل می خنده. نامه

نیازهای مجتمع رو که به شورای آموزش و پرورش داده بودم

برای مدیرای مجتمع فرستادم.با حراست و انجمن اولیا و

مربیان و مرکز مشاوره بابت اختصاص یک خط اتوبوس و

استقرار پزشک در مجتمع مکاتبه کردم. مامان مینا-رییس

 انجمن اولیا و مربیان و مسوول تریامون هم تسویه این چند

 ماه کارشو کردو زمانی که الهه که تو کار تایپ و تکثیر مدرسه

 همکاری می کنه اومد اتاقم و گفت خانوم فقط به خاطر شما

 می مونم.فهمیدم چه رسالت سنگینی دارم. امروز الهه از

استاد شهریار هم اومد برای دختر خاله اش مشاوره

بگیره.مژگان هم که طبق معمول....ومحبوبه از سوم پروین

اعتصامی هم 40 دقیقه ای مهمونم بود.چند تایی هم برای

گرفتن برنامه درسی.....یادم باشه فردا حتما خانوم یزدانی رو

ببینم رفته دکتر یا نه؟ امروز نمی تونست درست راه بره می

گفت پهلوم درد می کنه.! راستی داشت یادم می رفت خانم

 داور زنی عزیز-مدیر دبستانمون-سه مدیر دیگه روآوردن بازدید

 خانه پیشرفت ما.ایشون خیلی به ما لطف دارن.البته باید اقرار

کنم که چقدر کاراشون قشنگه.... ******* ساعت 3 بعد از

ظهر وقتی خانم مدیر از آیفون صدام کرد بیا ساندویچ بخوریم

فهمیدم با گروه تئاتر موندن برای تمرین. بیرون چه بارون

قشنگی می اومد .بچه ها زیر قطره های بارون آواز می

خوندن.وقتی خانم ملکی از خیس شدنو بیماری حرف زدن و

تذکر دادن که دعا زیر بارون قبول می شه اونا اصرار که نه

خانوم خیلی خوش می گذره شما هم بیاین. اما صدای

سبزشونو از نماز خونه می شنیدم که یکی شون دعا می کرد

و بقیه آمین می گفتن.بعد همه شون دعای فرج خوندن. وقتی

ترنم خنده های دخترام با آوای بارون یکی شد.وقتی نشاط تو

واژه هاشون قد کشید و به رنگین کمون رسید انگار پنجره نگاه

 منم خیس خیس از بارون شده بود به دلم گفتم: خدایا شکرت

که من یه معلمم.....

"این نوشته مال شش بهمنه"






عشق این متن زیبا رو عفت غلامی برام آورد

کرم شبتاب به پروانه ای که روی یک گل در نزدیکی اش نشسته بود نگاه کرد و با حیرت گفت:آه تو چقدر زیبایی! بعد لحظه ای سکوت کرد و پرسید:می شود تو را دوست داشته باشم؟پروانه یکه خورد و از کرم شب تاب پرسید:دوست داشتن من برای تو چه فایده ای دارد؟ کرم شب تاب بی درنگ پاسخ داد:آن وقت از نیروی دوست داشتن تو تمام انرژی ام را به نور تبدیل می کنم و چنان درخشان می تابم که هیچ کرم شب تابی این چنین نتابیده باشد. پروانه پرسید:درخشان تابیدن تو چه فایده ای برای من دارد:کرم شب تاب پاسخ داد:وقتی من آن قدر درخشان بتابم کرم شب تابهای زیادی توجه شان به من جلب می شود.می آیند و علت آن را از من می پرسندو من با آن چنان شوری زیبایی تو را برای آنها توصیف خواهم کرد که عاشقت شوند و درخشان تر بتابند.آن گاه یک باغ پر از کرم شب تابهای درخشان خواهیم داشت که همه عاشق تو هستند.پروانه به کرم شب تاب نگاه کرد و با خنده گفت: "دوستم داشته باش......."

این نوشته مال شش بهمنه"






مدرسه نشاط در شورای آموزش و پرورش

امروز طبق دعوت قبلی رفتیم جلسه شورای آموزش و پرورش استان.منو خانم مدیر و مریم عابدی.من طرح مدرسه نشاط و خانه پیشرفتو ارایه دادم البته به علت کمی وقت خیلی تند تند.دلم می خواست زمان زیادتری می داشتم تا بهتر بشه .مریم وقتی لوح سپاس و قرآن کریم رو به آقای دکتر صلاحی "استاندار"هدیه کرد.خیلی خوشحال بود.ایشون هم قول دادن یه روزبیان مدرسه ما و به مریم کادو بدن.خدایا شکرت.روزی که نامه مو می بردم استانداری شاید آذر ماه درست یادم نمیاد دلم می خواست مسوولا یه کارایی برای مدرسه مون انجام بدن .برای دخترای من .خدا کنه این جور بشه.من امیدوارم.....

 **********

روز تشکر رو هم عوض کردم شد یکشنبه ها .امروز که میرفتم ساعت 6.20 دقیقه صبح.چه مه غلیظی بود همه مسیر رو با چراغای روشن روندم.اما هدیه نفرات برتر سنجش-پستچی-تقدیر از محبوبه منظمی تلاشش برای خانه پیشرفت عربی-و تکرار قوانین مدرسه برای ترم جدید. اینجا صف بسته بودیم."عکس روبرو" توی سالن که دخترام سردشون نشه.بعد ازشون خواستم حالا که این قدر مدرسه معروفی دارن و قراره نمونه دولتی هم بشه واقعا همه جا و در همه حال نمونه باشن.چند تا مشاوره و نوشتن نامه نیازهای مجتمع برای استانداری هم شد تلاش امروزم.راستی عفت غلامی از پیش دانشگاهی ریاضی یه مطلب خیلی قشنگ برام آورد که بهش قول دادم بزارم تو وب .خیلی خیلی قشنگ بود .یادم باشه تو اولین فرصت ببوسمش و یه کتاب بهش هدیه کنم.

" این نوشته مال چهارم بهمن ماهه"






دلهای سپید

دلهای سپید امروز با مسوولای خانه پیشرفت جلسه داشتم.راجع به برنامه های ترم بعد.اردویی که آقای محمدی معاون پرورشی سازمان قول داده بودن-تقدیر از برترینهاواز همه مهمتر جلسه فردا.شورای آموزش و پرورش که دعوتیم.خدا کنه برای دخترام پر ثمر باشه. ***** مریم باهامون میاد. من و خانوم مدیر می ریم تا طرحمونو ارایه بدیم و مریم از دوم ادبیات که حسابی پیشرفت داشته و تو آزمون گاه 5 نفر سوم کلاس شده افتخار اهدا لوح سپاس به استاندارو داره .آخه اونا400جلد کتاب به مدرسه نشاط هدیه دادن و جای تقدیرم داره. با منیره و مژگان جلسه مشاوره داشتم و از خدا می خوام مادرای دخترای ناز من با هاشون مث گل رفتار کنن نه..... دم دمای رفتن تو اتاق معاونت با خانم مدیر حرف زدیم و آخرین هماهنگی فردا رو انجام دادیم .بهم خبر دادن برای انسجام بیشتر مدیران مجتمع هم بیان بهتره ! به هر حال می دونم خدای بزرگ با دلهای سپیده .اینو یه دوست امروز برام مسیج کرد...

"این نوشته مال سوم بهمنه"






دستای سبز

راستش روزای 5 شنبه خیلی روزای پر کاریه برام.دو تا کلاس برنامه ریزی و یک پرورشی.بعد هم به خاطر رضا که تا 2 کلاس داره باید تو مدرسه باشم تا برم دنبالش.این روزا چون هنوز کلاسای فوق شروع نشده من تنها موندم تا یکی از دخترای قدیمی از دبیرستان شهرآرا که وقت مشاوره گرفته بود بیاد.تا 1.30 موندم.خدا رو شکر مراجعم وقتی داشت می رفت گفت :خیلی آروم شدم..... امروز خانم مدیر رو ندیدم. و مامان مامان مینا اومده بود تریا رو اداره کنه.گفتن مامان مینا تو شبانه روزی رستگار مقدم –جایی که عصر ها کار می کنه--قرار بوده مهمون بیاد اینه که اونجاست.عوضش سه تا خانم خیر اومدن و کلی کتاب بهمون هدیه کردن.ممنون از دستای سبزشون.یکی شون که دکترای برقشو داره می گیره آمادگی شو برای تدریس افتخاری ریاضی-فیزیک و کامپیوتر اعلام کرد.ومن حالا در پوستم نمی گنجم. دم دمای اومدن خانم مدیر از اتاق انجمن اداره تماس گرفتن که:جلسه شورای آموزش و پرورش استان که دعوتیم یکشنبه به قوت خود باقیه.اما روزنامه شهر آرا-یک نشریه محلی مشهد-به اشتباه اسم هنرستان المهدی رو به عنوان مدرسه شاد معرفی کرده.من که ندیدم ولی باید اصلاح بشه.چون دبیرستان ماست که طرحاش تا استان و وزارت مورد استقبال قرار گرفته. یه خبر خوش دیگه این که معاون اداری مالی اداره مون هم قول کمک به طرحمونو داده. ومن امید وارم از جلسه شورا هم دست پر برگردیم. دیروز تولد نجمه عزیزم بود یه کتاب ازهدایای اون خانوما شد کادوی میلاد این اقاقی خوشبوی مدرسه که نقاشیش حرف نداره.ایشالا صد ساله بشی عزیزم...

*********

ساعت سه شده که داریم نهار می خوریم وباز از مدرسه هامون حرف می زنیم...... **************************

متولدین بهمن ماه تولدتون مبارک زهره برزگر سعیده چنارانی الهه حسن زاده مریم عصمتی زهرا نظری فائزه حاجی نژاد سیده شهربانو رضایی نجمه حضرتی معصومه صوفی مهناز محمودی سمیرا بخشایی نرگس ثوابی مژگان سنجری سیده مهسا سورامی نازنین غفاری فرزانه فطرت پاک زهره ابراهیمی فریده سرحدیان شهربانو علیمیرزایی سیده نرجس محمودی مینااکبری مریم خیابانی الهام رحمتی مهناز خاکی معصومه راست زینب لطفی زینب لکزیان ناهید صاحب شورابی 

"این نوشته مال دوم بهمن ماهه"






حس خوب

امروز دو تا کلاس داشتم روانشناسی و برنامه ریزی.عالی بود.با خانم مدیر یه گفتمان کوچولو داشتیم و با الهه و تکتم راجع به نمره بد پایانی شون حرف زدم و با بچه های کلاس راجع بهشون تصمیم گرفتیم. قرار شد زکیه ازشون شنبه امتحان بگیره.با پیشها هم به توافق رسیدیم.سر علمی کاربردی.زهره هم اصرار کرد که امتحان بده .دوباره.به خاطر همه خوبیاش قبول کردم. امروز فاطمه کلاس سعدی رو بغل کردم چه حس خوبی داشت.خیلی دختر نازیه.فکر به اون خستگی مهمونای امشب رو از تنم بیرون می کنه. امروز ظهر که رضا اومد دنبالم مهسا از ابتدایی با آرامش همیشگی گفت:خانوم شوهرتون پشت آسفالتا منتظرتونه"و همه خندیدن.

این نوشته مال یکم بهمن ماهه






تبریک

امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست.شاهزاده گفت:عاشق نیستی,عاشق به غیر نظر نمی کند...، بگذارعشق خاصيت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسي.که عشق خود می داند آیین بزرگ کردنت را... "

****

این مطلب زیبا رو یک دوست بوشهری برام pm 'گذاشته بود امروز برای دخترام خوندم و تو تابلو گذاشتم.وقتی خانم مدیر زنگ زدن که به جاشون برم جلسه تو مرکز مشاوره با آقای وزیری راجع بهش صحبت کردم نظر منو داشتن که این نویسه می تونه درسای بزرگی بده.

موقع ترک مدرسه دخترای پیش دانشگاهی ادبیات غر غر کردن که چرا می ری؟برامون از علمی کاربردی توضیح بده قولشون دادم برای فرداومتقاعدشون کردم جلسه ای که می رم به نفع اوناست....

خدایا چه سوز سردی می اومد.مجبور بودم تا در مجتمع برم آقای عظیمی اجازه نمی ده ماشینا رو بیاریم داخل آخه دارن ورودی رو آسفالت می کنن.

با خودم می گم:پس کی می خواد بارون و برف بیاد دی هم که تموم شد...!

تا ساعت 2 تو مرکز مشاوره موندم.آقای سیدی_کارشناس مشاوره رو می گم _مجبورم کرد بمونم و 3 تا بخشنامه رو نظر بدم اما خوش خبری این که تو هفته بهداشت روان بازم المهدی اول شد .

به همکارام -مدیر و دخترای نازم والبته خودم تبریک می گم!

 

"این متن مال 29 دی ماهه"






ایده و نظر

امروز امتحان روانشناسی به خوبی تموم شد .به واسطه جلسه با کادر اداری همکاران دیگه رو هم دیدم.خانم مدیر خبر داد جلسه مدیران منطقه شنبه تو مدرسه ماست اما تا شب نشده فعلا کنسل شد .یادم باشه به نجمه بگم کارتارو فعلا درست نکنه .باید با مادرا  و مسولای خانه پیشرفت جلسه بزارم.در رابطه با علمی کاربردی به بچه های پیش دانشگاهی توضیح بدم.و خانه ایده و نظر رو هم به خانه های پیشرفت اضافه کنم .امروز نتیجه آزمون گام 5 هم اومد.زکیه عزیزم تو ناحیه سوم شده و چقدر خوشحال شدیم از این خبر نازنین.

"این متن مال 28 دی ماهه"






زجر و درس

امروز به خاطر فردا که دخترام امتحان روانشناسی دارن ومن روز تعطیلیم بود نرفتم مدرسه تا فردا کنارشون باشم و بهشون آرامش بدم.آخه دلشون می خواست که من حتما سر جلسه باشم.امروز بچه ها زنگ می زدن و راجع به آزمون علمی کاربردی می پرسیدن.صبح با رضا تا چهار راه شهدا رفتیم تا برای دخترای جدیدی که توی خانه پیشرفت مسوولیت دار شدن آرم المهدی بخرم.برای فاطمه-ثامیه و بقیه.می دونم چقدر خوشحال می شن.شب بعد از یک سردرد طولانی به نامه های مژگان و حوریه و یکی دیگه که اسم نداشت باید جواب می دادم و برای مژگان برنامه درسی می نوشتم.

پیشنهاد جدید حضور همیشگی رییس انجمن در مدرسه رو هم حاضر کردم تا به خانم مدیر تحویل بدم.امروز پدر فاطمه از دوم ادبیات زنگ زد که نمی تونم تو جلسه پدران شرکت کنم باید برم زاهدان.و یکی دیگه از دخترام اس داد که خانم از کجا پدر بیارم.می شه مامانم بیاد جلسه.آخه از نمره انضباطم کم می کنن.و چقدر متاسف شدم وقتی دیدم مراقب نبودیم برای بچه های یتیم مدرسه موضوع رو توضیح بدیم.راستش چه کار ظریفی داریم که اگه کوچکترین بی توجهی رو داشته باشیم ممکنه یه قلب بشکنه .خدایا خودت کمکمون کن که اشتباه نکنیم.

بعدانامه حوریه رو می ذارم تو وب.خیلی تکون دهنده بود باید ازش اجازه بگیرم.من پایین نامه اش نوشم:گاهی باید زجر رو تحمل کنیم تا از زندگی درس بگیریم.....

این متن 27 دی نوشته شده"






روی ماه دخترام

بعد از چند روز رفتم مدرسه.اولش حالم خوب نبود.اما بعد از این که روی ماه دخترامو دیدم خیلی بهتر شدم.اولین کمکو الهه سوم ادبیات کرد وقتی یکی از پلاستیکها رو برد تو آبدارخونه.بعد دیدم دخترام  سه تا نامه بهم دادن .سه تا پیشنهاد برای نظام پیشنهادات آماده کردم.تا این که سه تا خانم خیر اومدنو از خانه پیشرفت هم بازدید کردن.خیلی خوششون اومده بود.و تعجب کردن که تو مدارس نواحی بهتر که دخترای خودشون درس میخونن از این خبرا نیست.

با خانم مدیر هم یه جلسه دو نفره داشتیم و به نتایج خیلی خوبی رسیدیم. مثل همیشه.

وقتی نزدیکای رفتن شدبهاره و فاطمه و مهناز اومدن اتاقم تا نتایج آزمون سنجششونو بدم .کلی حرف زدیم و اونا قول دادن تو امتحان بعدی بدرخشن.مهناز با رضا هم کار داشت همسرمو می گم .ولی مجبور شد بره آخه سرویسشون اومد .فکر کنم چند تا پرسش تاریخی داشت. ظهر که باز مسافت 25 کیلومتری رو طی کردیم تا به خونه برسیم نهار خریدیم و من باز عاشق شدم.عاشق نگاه دوست داشتنی دخترام.خدایا ممنونم که معلمم.راستی یادم رفت صحبت با یه دوست تازه هم امروز خیلی خیلی کمکم کرد ازش متشکرم و براش آرزوی موفقیت دارم.

"26 دی ماه نوشته شده"






خونه تکونی دل

الان شاید بیشتر دخترام خواب باشن.شایدم خیلی هاشون دارن درس می خونن.خدا می دونه.آخه فصل امتحاناست.من هم فرصت پیدا کردم چند روز تو خونه باشم.نقاشا دارن پله هارو رنگ می زنن و من باید نهارشونو بدم .به کارای خونه و مدرسه که مث همیشه با خودم میارم برسم .امروز حسابی خسته شدم.یه خونه تکونی درست حسابی.چه خوبه هر جند یه بار خونه دلمونو هم بتکونیم

"این نوشته مال 24 دی ماهه چون آدرسمون عوض شد منتقل کردم اینجا"






مشاور مدرسه نشاط

سلام من مشاور مدرسه نشاطم .322تا دختر دارم.یکی از یکی ماهتر.تو وب سایت مدرسه از برنامه های مدرسه ام براتون میگم.و تو وبلاگ از بقیه حرفا .با من همرا باشین.








گزارش تخلف
بعدی